جدول جو
جدول جو

معنی آداب دان - جستجوی لغت در جدول جو

آداب دان
دانندۀ آداب، آشنا به آداب و رسوم
تصویری از آداب دان
تصویر آداب دان
فرهنگ فارسی عمید
آداب دان
ادبمند آیینگر آنکه آداب داند آنکه از آنکه از رسوم و تشریفات مطلع است
فرهنگ لغت هوشیار
آداب دان
آداب شناس، بافرهنگ، فرهیخته، مودب، مبادی آداب، متادب
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حساب دان
تصویر حساب دان
کسی که حساب میداند، کسی که قواعد علم حساب را می داند
فرهنگ فارسی عمید
(بُ زُ فَ)
خدادان. خدای شناس. عارف. پیرو احکام خدا. (یادداشت بخط مؤلف) :
اگر خدای پرستی تو خلق را مپرست
خدای دانی خلق خدای را مآزار.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دانندۀ حساب. حساب داننده. کسی که از حساب سر در می آورد، کنایه از قانون دان. (آنندراج) :
بسیار کم شمردن ما لایق تونیست
شاه آن بود که خوب نداند حساب را.
یحیی کاشی (از ارمغان آصفی).
، زبان دان. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
جای حنا وجای وسمه و گلگونه. مخضب. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
متفرق و پاشان و پراکنده و از هم جدا، (ناظم الاطباء)، دانه دانه،
- دان دان بیرون زدن، دانه ها بیرون آمدن بر اندام در بیماری سرخک و آبله مرغان و حصبه و جز آن
لغت نامه دهخدا
تصویری از حساب دان
تصویر حساب دان
آنکه از حساب سر در می آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دان دان
تصویر دان دان
دانه دانه، پراکنده و از هم جدا
فرهنگ لغت هوشیار
آداب شناسی، ادب، فرهنگ، فرهیختگی، نزاکت
فرهنگ واژه مترادف متضاد